سلام دوستان.
قطعه ی زیر رو تقدیم می کنم به شما.
سرکشیده ست بر فلک، داغم
دل بریده ست از تنم، روحم
آنقَدَر زخم دیده ام بانو
که به خون خفته قلب مجروحم!
هادی قریشی
از چشمهای من بربودست خواب را
پاشیده بر کرانه ی قلبم عذاب را
زلفت به سمت عشق،صراطی ست مستقیم
بیهوده هی بهانه مکن پیچ و تاب را!
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش