دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

گنبد آهنین

گنبد آهنین چشمانم


با شهاب نگاه وی لرزید


هی نگه کرد و هی نگه کردم


تا  ستون دلم ز پی لرزید ...


هادی قریشی

پنجره

دیگر این پنجره بگشای که من


به ستوه آمدم از این شب تنگ


دیرگاهیست که در خانه ی همسایه ی من خوانده خروس


وین شب تلخ عبوس


می فشارد به دلم پای درنگ

هوشنگ ابتهاج

میخانه لب

زده ای بر درِ میخانه ی لب قفل سکوت


لب من کاش کلیدِ درِ میخانه شود

شهید نیستم


شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را


به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن

علیرضا بدیع

اوج احساس

شرجیِ شانه هام بوشهر است


چشم تو ابتدای خیسی ها


قلب من مهر آخرین سرباز


جلوی تیر انگلیسی ها


غزلِ سخت است...

خبر خیر تو از نقل رفیقان سخت است
حفظ حالات من و طعنه ی آنان سخت است

لحظه ی بغض نشد حفظ کنم چشمم را
در دل ابر نگهداری باران سخت است

کشتیِ کوچک من هر چه که محکم باشد
جستن از عرصه ی هول آور طوفان سخت است

ساده عاشق شده ام ساده تر از آن رسوا
شهره ی شهر شدن با تو چه آسان سخت است

ای که از کوچه ی ما می گذری ،معشوقه!
بی محلی سر این کوچه دو چندان سخت است

کوچه ی مهر سر نبش،کماکان باران...
دیدن حجله ی من اول آبان سخت است!!


کاظم بهمنی


تک بیت های سحرآمیز

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمتــــ


اندوه چیستـــ ،عشق کدام استــــ،غم کجاستــــ.


فریدون مشیری

تک بیت های سحرآمیز


جغرافیای کوچک من بازوان توست
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من