| از چشمــ تو چون اشکـــ سفر کردمــ و رفتمـ |
| افسانه ی هجران تو سر کردم و رفتمـ |
از پا در آمدیمــ و نیامد به دستـــ،یار
پشتــــ امید بر سر این آرزو شکستـــ
هوشنگ ابتهاج
به جهنم که شانه اتـــ گم شد
زلفـــ خود را به دستـــ من بسپار !
منظور از شانه،شانه ی موی سر می باشد
هادی قریشی