دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

مکروه

مجتهد حکم کرده مکروهند


چشم هایی که دلبری بلدند!

هادی قریشی

گنبد آهنین

گنبد آهنین چشمانم


با شهاب نگاه وی لرزید


هی نگه کرد و هی نگه کردم


تا  ستون دلم ز پی لرزید ...


هادی قریشی

اشتباه

گذار آرد مه من گاه گاه از اشتباه اینجا


فدای اشتباهی کآرد او را گاه گاه اینجا


شهریار

راه عشق

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست


آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست




از بزرگمرد ادبیات ایران،حافظ شیرازی

تفاوتی که در شعر حافظ عیان است،در این است که وقتی شعر حافظ را می خوانیم،به بزرگی و عظمت و شکوه شاعری که این بیت ها را با چنین صلابتی پشت هم چیده است،پی می بریم.

صائب تبریزی...

که می آید به سروقت دل ما جز پریشانی؟


که می پرسد به غیر از سیل، راه منزل ما را؟

صائب تبریزی

پنجره

دیگر این پنجره بگشای که من


به ستوه آمدم از این شب تنگ


دیرگاهیست که در خانه ی همسایه ی من خوانده خروس


وین شب تلخ عبوس


می فشارد به دلم پای درنگ

هوشنگ ابتهاج