دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

میخانه لب

زده ای بر درِ میخانه ی لب قفل سکوت


لب من کاش کلیدِ درِ میخانه شود

دو بیت عاشقانه

سلام دوستان.

قطعه ی زیر رو تقدیم می کنم به شما.


سرکشیده ست بر فلک، داغم


دل بریده ست از تنم، روحم



آنقَدَر زخم دیده ام بانو


که به خون خفته قلب مجروحم!

هادی قریشی

رباعی زیبا


آن دوست که عهد دوستداری بشکست
می رفت و منش گرفته دامان در دست

می گفت که بعد از این به خوابم بینی
پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست