دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

تک بیت های سحرآمیز


از پا در آمدیمــ و نیامد به دستـــ،یار


پشتــــ امید بر سر این آرزو شکستـــ

هوشنگ ابتهاج

تک بیت های سحرآمیز


به جهنم که شانه اتـــ  گم شد


زلفـــ خود را به دستـــ من بسپار !


منظور  از شانه،شانه ی موی سر می باشد


هادی قریشی

تک بیت های سحرآمیز

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمتــــ


اندوه چیستـــ ،عشق کدام استــــ،غم کجاستــــ.


فریدون مشیری

تک بیت های سحرآمیز

این هم یک بیت از فاضل نظری

آبـــ   طلبـــــ   نکرده همیشه  مراد نیستـــــ

گاهی بهانه ایستـــــ  که قربانی اتـــــ  کنند

تک بیت های سحرآمیز


جغرافیای کوچک من بازوان توست
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من