دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

شعری از خودم

عاشق که می شوی دلت از دست می رود

از خواب و زخم و خاطره لبریز می شوی


همچون چنارهای غم انگیز کوچه ها

همسایه ی قدیمی پاییز می شوی


چشمان او ز هستیِ من هم فراتر است

حتی ستاره نیز به پایش نمی رسد


تحریم کرده چشمهای خودش را ز روی من

دیگر کسی به گرد بهایش نمی رسد


می خواستم که تن ندهم،جان به در بَرَم

اما درست لحظه ی آخر؛که دیر بود


جانی نمانده بود که راهی دگر روم

جانم به دست زلف شرورش اسیر بود


گفتم که ظالم از دل من روی بر متاب

من خسته ای شکسته و هجران کشیده ام


دیگر تمام زندگی ام رنگ شب شده

دیگر به لطف عشق،به آخر رسیده ام


باز آی و دردهای ستبرِ دل مرا

بنشین و یک به یک ، سرفرصت نظاره کن


بنشین که تا بگویمت از غم چه می کشم

ظالم بیا و بر غم ما نیز چاره کن


هر شب به یاد روی تو در خواب های خویش

با گام های خسته سفر می کنم به ماه


زنجیرِ بی نهایت زلفت مسیر من

جادوی چشم های سیاهت چراغ راه


آه ای دل ای دلِ زخمی صبور باش

اندوه عاشقی که به پایان نمی رسد


سرگرم زخمهای خودت باش و دم نزن

این زخمهای کهنه به درمان نمی رسد


حالا گرفته ای دل ما را به چنگ خویش

حالا کشیده ای تن ما را به بند عشق


دیگر هوای گریه امانم نمی دهد

آخر شدم به دست غمت پایبند عشق


برگرد تا که سحر تو دیوانه ام کند

تا بلکه روزگار سیاهم به سر رسد


عاشق که می شدم به هوای تو می شدم

ای کاش از حریم تو گاهی خبر رسد.

هادی قریشی

توضیحاتی در مورد قطعه و چارپاره و غزل و ...

قطعه قالب شعری است که در آن،مصرع های زوج،هم قافیه اند و مصرع های فرد،قافیه ندارند.مثل این شعر:


دانم اگر که سر به نگاهی دهم سزاست

کین یک به هیچ ناید و آن یک سعادت است


جانم اگر ستاند و گر خنده ای کند

این از قناعتش بود آن از سخاوت است          /هادی قریشی


همانطور که می بینید،کلمات قرمز رنگ که در مصرع های دوم و چهارم به کار رفته اند،قافیه هستند و کلمات بنفش نیز ردیف هستند.اما در مصرع های اول و سوم،خبری از قافیه نیست.


اما تفاوت قطعه و غزل در چیست؟جدای از اینکه مضمون غزل،بیشتر عاشقانه است،از لحاظ ساختاری،غزل شباهت زیادی به قطعه دارد.در غزل،مصرع اول با تمامی مصرع های زوج،هم قافیه است.به شعر زیر توجه کنید:


زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم


می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر

سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

....     /حافظ


همانطور که اینجا نیز مشخص است،کلمات قرمز رنگ،قافیه هستند.


اما چارپاره چیست؟

اگر شعری ،از چند قطعه ی دو بیتی تشکیل شده باشد،چارپاره نام دارد.ساختار چارپاره به نحو زیر است:


.................................           ...........................***

.................................           ...........................***


.................................            ...........................+++

.................................            ...........................+++


.................................            ............................---

.................................            ............................---


همانطور که می بینید،این قالبِ یک چارپاره است که دو بیت دوبیت ،دارای قالب قطعه می باشد.دو بیت اول،قافیه ای همسان دارند.دو بیت دوم نیز قافیه ای همسان دارند که با قافیه ی دو بیت اول،متفاوت است.


در آینده ای بسیار نزدیک،شعری در قالب چارپاره تقدیم حضورتان خواهد شد.

یک شعر عاشقانه

قسمت هایی از یک چارپاره که سروده ی خودم هست رو تقدیم می کنم به روی ماه همتون.


عاشق که می شوی دلت از دست می رود

از خواب و زخم و خاطره لبریز می شوی

همچون چنار های غم انگیز کوچه ها

همسایه ی قدیمی پاییز می شوی


آه ای دل ای دل زخمی صبور باش

اندوه عاشقی که به پایان نمی رسد

سرگرم زخم های خودت باش و دم نزن

این زخم های کهنه به درمان نمی رسد


هر شب به یاد روی تو در خواب های خویش

 با گام های خسته سفر می کنم به ماه

زنجیر بی نهایت زلفت مسیر من

جادوی چشمهای سیاهت چراغ راه