دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

تک بیت های سحرآمیز


به جهنم که شانه اتـــ  گم شد


زلفـــ خود را به دستـــ من بسپار !


منظور  از شانه،شانه ی موی سر می باشد


هادی قریشی

عشق آمد


عشق آمد و رسم عقل برداشت
شوق آمد و بیخ صبر برکند
این جور که می بریم تا کی
وین صبر که می کنیم تا چند؟

نازکانه

نمک عشق کجاست؟


زخم برداشت


دل


از بردن نام چاقو

شیون فومنی