دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

نگرانی

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم


یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم


یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم


این کوزه ترک خورد!چه جای نگرانیست

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم


خاموش مکن آتشِ افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

فاضل نظری

نظرات 1 + ارسال نظر
Pedram شنبه 9 آذر 1392 ساعت 02:37

عالیه ولی هادی جان شعر های خودتم بزار طرفدار زیاد دارنا

ممنون پدرام جان.در آینده ای نزدیک،حتما میذارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد