دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

یک شعر عاشقانه

قسمت هایی از یک چارپاره که سروده ی خودم هست رو تقدیم می کنم به روی ماه همتون.


عاشق که می شوی دلت از دست می رود

از خواب و زخم و خاطره لبریز می شوی

همچون چنار های غم انگیز کوچه ها

همسایه ی قدیمی پاییز می شوی


آه ای دل ای دل زخمی صبور باش

اندوه عاشقی که به پایان نمی رسد

سرگرم زخم های خودت باش و دم نزن

این زخم های کهنه به درمان نمی رسد


هر شب به یاد روی تو در خواب های خویش

 با گام های خسته سفر می کنم به ماه

زنجیر بی نهایت زلفت مسیر من

جادوی چشمهای سیاهت چراغ راه



نظرات 1 + ارسال نظر
Pedram شنبه 9 آذر 1392 ساعت 02:41

یعنی کشته ی شعرهای خودتم

شما لطف داری آقا پدرام.
شعر های خودتم کشته مرده داره ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد