دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

دقایقی با اشعار ناب

جرعه ای از دریای بی نهایت شعر پارسی

دریچه

ما چون دو دریچه روبروی هم

آگاه ز هر بگو مگوی هم


هر روز سلام و پرسش و خنده

هر روز قرار روز آینده


عمر آینه ی بهشت،اما .... آه

بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه


اکنون دل من شکسته و خسته است

زیرا یکی از دریچه ها بسته است


نه مهر فسون،نه ماه جادو کرد

نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد

مهدی اخوان ثالث